مشق عشق

دل نوشته

مشق عشق

دل نوشته

یادآوری

چه خوب یادم هست عبارتی که به یلاق ذهنم وارد شد :

وسیع باش ، ارام ، سر به زیر و سخت

خاطره بازی

خاطره بازی امشب هم شروع شد باز هم با یادت شب را تا صبح بیدارم نمیدانم تا کی و چگونه میتوانم اینگونه زندگی کنم

باز میتوانم بگویم دوستت دارم عاشقت هستم اما این عشق ...

برای چه باید هنوز بعد از سالها به تو فکر کنم؟

روز از پی خیال تو از خانه میروم

شب در سکوت خلوت من خانه میکنی

من مینویسم از تو واز خاطرات تو

پایین خاطرات من امضا نمیکنی

جزیره

من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم
یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگباره نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه
اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی
رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا
من و دل اما نشستیم چشم به راهت لبه دریا
دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن می گذره اما به سختی
دل تنها و غریبم داره این گوشه می میره
ولی حتی وقت مردن باز سراغتو می گیره
می رسه روزی که دیگه قعر ِ دریا می شه خونم
اما توو دریای عشقت باز یه گوشه ای می مونم

تو بارون که رفتی

تو بارون که رفتی

شبم زیر و رو شد

یه بغض شکسته رفیق گلوم شد

تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد

تمام وجودم توی آینه خط خورد

هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره

دلم غصه داره دلم بی قراره

نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه

دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه

یه شب زیر بارون که چشمم به راهه

می بینم که کوچه پر نور ماهه

تو ماه منی که تو بارون رسیدی

امید منی تو شب نا امیدی

تو بارون که رفتی

شبم زیر و رو شد

یه بغض شکسته

رفیق گلوم شد

تو بارون که

رفتی دل باغچه پژمرد

تمام وجودم توی آینه خط خورد

هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره

دلم غصه داره دلم بی قراره

نه شب عاشقانه است نه رویا،قشنگه

دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه

یه شب زیر بارون که چشمم به راهه

می بینم که کوچه پر نور ماهه

تو ماه منی که تو بارون رسیدی

امید منی تو شب نا امیدی

هوای گریه

هوای گریه دارم تو این شب بی پناه

دنبال تو میگردم دنبال یه تکیه گاه

دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه

دستای عاشق من لبریز التماسه

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه

تو آسمون عشقم شعر تو پر میزنه

با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه

تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه

تو آسمون شعرم عشق تو پر میزنه

با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه

تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه

هزارو یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

بهار من گذشته شاید

چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی
بهار من گذشته شاید
شکوفه ی جمال تو ، شکفته در خیال من
چرا نمی کنی نظر ، به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید
تو را چه حاجت نشانه من
تویی که پا نمی نهی به خانه من
چه بهتر آن که نشنوی ترانه من
نه قاصدی که از من آرد ، گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد ، گهی برای من پیامی
بهار من گذشته شاید
غمت چو کوهی به شانه ی من
ولی تو بی غم از غم شبانه ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه ی من
خدا تو را از من نگیرد ، ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم ، کنون که شمع بزم غیری
بهار من گذشته شاید

باز سحر اومد

خدایا هر که با من آشنا شد
نمی دونم چرا از من جدا شد
روز اول که اومد با وفا بود
وقتی نازش کشیدم بی وفا شد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
گلی دارم به گلزار زمونه
که در زیبایی و خوبی نشونه
بگوییدش نرنجونه دلم را
که آقم بدتر از باد خزونه
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
خدایا هر که با من آشنا شد
نمی دونم چرا از من جدا شد
روز اول که اومد با وفا بود
وقتی نازش کشیدم بی وفا شد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
گلی دارم به گلزار زمونه
که در زیبایی و خوبی نشونه
بگوییدش نرنجونه دلم را
که آقم بدتر از باد خزونه
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد

سنگ قبر آرزو

آسمان چشم او آیینه کیست

آن که چون آیینه با من روبرو بود

درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد

سرنوشت این جدایی دست او بود

آه. . .

گریه مگن که سرنوشت

گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دلهای ما

با غم هم آشنا کرد

با غم هم آشنا کرد

چهره اش آیینه کیست

آن که با من روبرو بود

درد ونفرین بر سفر

این گناه از دست او بود

این گناه از دست او بود

ای شکسته خاطر من

روزگارت شادمان باد

ای درخت پر گل من

نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من

قصه سنگ و سبو بود

من گلی پژمرده بودم

گر تو را صد رنگ و بو بود

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود

ای شکسته خاطر من

روزگارت شادمان باد

ای درخت پر گل من

نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگِ قبر آرزو بود

خانه بر دوش

خانه بر دوش

آه ای صبا . . .

چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بر دوشم من
خانه بر دوش
من در پیش کو به کو افتادم
دل به عشقش دادم
حلقه در گوشم من
حلقه در گوش
گر در کویش برسی برسان
این پیام مرا
بی چراغ رویت
من ندارم دیگر
تاب این شبهای سرد و خاموش
هرگز هرگز باور نکنم
عهد و پیمان ما شد فراموش
ای جان من غرق سودای تو
بی تماشای تو
دل ندارد ذوق گفتگویی
بی جلوه ات آرزو بی حاصل
بی تو در باغ دل
خود نروید سرو آرزویی
شبها مرغ لب بسته منم
دل شکسته منم
تا سحر بیدارم
سر به زانو دارم
برنخیزد از من های و هویی
بی تو سیر گل را چه کنم
گل ندارد بی تو رنگ و بویی

خدایا امشب این می را حلالم کن حلالم کن

خرابی و خراباتی همه شب زنده دار امشب
همه عاشق همه مجنون
به مستی بیقرار امشب
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن

بیادش باده مینوشم
که با دردش هم آغوشم
به یک جرعه به صد جرعه
نشد دردش فراموشم
بگو ای مهربون ساقی
به اون نا مهربون یارم
به حق حرمت مستی
بیاد امشب به دیدارم
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
خدایا امشب این می را
حلالم کن حلالم کن

غریبی موند و تنهایی
از این غربت دلم تنگه
بیا ساقی پناهم ده
که سقف آسمون سنگه
مبادا ای رفیق امشب
نگیری ساغر از ساقی
نمیدونی چه کوتاهه
شب مستی و مشتاقی
خدایا درد عشق امشب
تو قلبم آشیون کرده
به می محتاج محتاجم
که می درمون هر درده
آآآ …..
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
خدایا امشب این می را
حلالم کن حلالم کن

بیادش باده مینوشم
که با دردش هم آغوشم
به یک جرعه به صد جرعه
نشد دردش فراموشم
بگو ای مهربون ساقی
به اون نا مهربون یارم
به حق حرمت مستی
بیاد امشب به دیدارم
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن