مشق عشق

دل نوشته

مشق عشق

دل نوشته

برف

این اولین شب برفی است که گریان و لرزان در زیر بارش رحمت الهی قدم میزنم.

یادمه بهم گفت که باران زیباست ولی برف رو بیشتر دوست داره ولی من گفتم که باران لطافت  و شادی داره ولی برف سرما و دل تنگی. یادم هست که خندیدی و گفتی عاشقی و رویایی..... ان لحظه چشمانم پر از اشک شد.

ولی حال من بر دوست داشتنت احترام می گذارم و میخواهم شب تا صبح دم را در زیر برف قدم بردارم تا چشمان پر از بارانم را برف پاک کند.

کمکم کن

دیگه حتی یه ستاره توی خوابم نمی‌یاد

شب با دستای ترش داده منو به دست باد

اشک من تا ابد راه چشامو گم کرده  

کسی این تنه شکست رو به هیچ هم نمی‌خواد

غصه‌ها فاصلشون تا من یک نفسه

کمکم کن ، کمکم کن  اشتباه آخره

مهلت دوباره پر کشیدنو ازم نگیر

بزار اسمت منو تا تماشا ببره

نامه‌هایم گذشته از غروب آسمون

خاطراتم گریه ستاره ، توی آینه‌ها بمون

کمکم کن ، کمکم کن شب خود شکستنه

اشک شوقو ریزمو به داده چشمام برسون

کمکم کن ، کمکم کن...

سر گذشت

فاش میگویم و از گفته خود دل شادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

نیست بر لوح دلم جز  الف قامت دوست

چه کنم حرف دگری یاد نداد استادم

تا شدم حلقه به گوشه در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

چند مدت پیش در چنین روزی هم دیگرو دیدیم از چهره هم خوشمون اومد و در لحظاتی که باهم حرف زدیم به تفاهمات زندگی رسیدیم پس از گذشت 2روز خانواده ها مراسم خاستگاری را فراهم کردند و بعد از چند روز مراسم نامزدی و مشاوره....

قرار خرید عروسی و برگذاری مراسم را گذاشتیم در این زمان بود که تازه فهمیدم با وجود این که دستش در دستم است ولی فکرش و رویایش در جای دیگری سیر میکند. بهانه های الکی که برای رد کردن من لازم بود رو به میان آورد و آخر کار دیدم...

با دو چشم خوشتن دیدم که جانم می رود....



 

شکسته خاطر

ای شکسته خاطره من 

روزگارت شادمان باد 

ای درخت پر گل من 

نو بهارت ارغوان باد


باز جمعه شد و دلتنکی من آغاز.

خدایا نمی دانم این چه حسی است که در دلم به یادگار گذاشتی.

دیروز شادی و هیجان را دوباره در چهره خود دیدم مشغول به کاری شدم که دوستش دارم و می دانم که این کار را از تو دارم خدایا تو حافظ من و خیر خواه منی

پس...

عاشقانه و با صدای بلند می گویم : دوستت دارم خدا

آرزوی پاکم را مستجاب فرما

یادشت در ذهن

چه خوب یادم هست عبارتی که در ییلاق ذهنم وارد شد:

وسیع باش

تنها

آرام 

سر به زیر

و ...  سخت

محرم دل

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که در پرده پندار بماند

 

عصر زیر بارون داشتم قدم میزدم که پیام کوتاهی از دوستم اومد حالمو پرسید به ازغم دلم گفتم و اون در جواب از بی امیدی من گفت . در جوابش شوخی ساده ایی کردم که ناگاه نوشت برای خودم متاسفم که با تو دوست شدم دیدار به قیامت. نمیدانم آیا موضوع عوض کردن برای این که طرف مقابل در غصه شما شریک نشود این گونه جوابی دارد؟ خدایا من چه کردم که تنهایی را جزایم قرار داری.....

خددددااااااا

گریه در بارون

بارونه آسمون باز گریونه این دنیا دیگه باسه من زندونه

یاده اون تو خاطرم میمونه چشمای خسته من به یاد اون گریونه



روز سخت...

اگه عشق همینه اگه زندگی اینه نمیخوام دیگه چشمام دنیا رو ببینه

امروز خیلی بر من سخت گذشت مثلا قرار بود امروز جشن عقدم باشه ولی .......

امروز اومدم سر کار تا یادم بره چی به سرم اومد ولی هر ماشین عروسی رد میشد بغض گلومو پاره میکرد. حاله عجیبی داشتم از یک طرف دوباره متولد شدم و از یک طرف غم بزرگی که هر کار میکنم نمیتونم باهاش کنار بیام . امروز برای همه شادی بود ولی برای من روز سخت و پر از یاد آوری خاطرات . امروز برایم روز حاجت گرفتن بود تا از خدا بپرسم و بدانم چه بود دلیل این سرنوشتم خدایا ......

یا عافیت از چشم فسون سازم ده

یا آنکه ، زبان شکوه پردازم ده

یا درد و غمی که داده‌ای، بازش گیر

یا جان و دلی که برده‌ای ، بازم ده

سر نوشتم

قصه برگ و باده 

تموم سر نوشتم

بهار رو می خوام اما 

پاییزیه سرشتم

یه جاده پیشه رومه

که انتها نداره

دل مسافر من دوباره بی قراره


پرواز را به خاطر بسپار

دلم گرفته است 

دلم گرفته است


به ایوان میروم و انگشتانم را 

بر پوست کشیده ی شب می کشم

چراغ های رابطه تاریکند

چراغ های رابطه تاریکند

کسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد کرد


کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد 

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردنی است .