ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در این روزهای برفی یاد خاطرات گذشته کردن کمی دل گیر است و غم ناک تر از آن که کسی در کنارت باشد که حرفت را نمیفهمد عشق را از وجودت بیرون رانده کسی را کنار خود ببینی که شاد روزها در رویاهایت با او سخن گفتی و خدا دعایت رااجابت کرد تا همدمی باشد برای تنهایی ولی.. ولی حال که در کنارت منشیند جرات نکنی کلامی با او سخن بگویی نتوانی از از خواستن ها برایش مثال بیاوری وفقط باید همه وقت کار کنی و زمانی را که صرف حرف زدن می کنی باید مسخره بازی در بیاوری حرفای لودگی به میان بیاوری تا نفهمد زیر ان لبخند چه فریاد ها چه گریه ها و چه غم ها و تنهایی ها نهفته است خدایا حتی دیگر جرات بازگو کردن ندارم چون با اتفاقات این مدت که خود بهتر میدانی باید طعم تنهایی را باز هم بچشم شاید در قیامت دیگر تنها نباشم