مشق عشق

دل نوشته

مشق عشق

دل نوشته

هوای گریه

هوای گریه دارم تو این شب بی پناه

دنبال تو میگردم دنبال یه تکیه گاه

دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه

دستای عاشق من لبریز التماسه

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه

تو آسمون عشقم شعر تو پر میزنه

با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه

تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

هزار و یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه

تو آسمون شعرم عشق تو پر میزنه

با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه

تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه

هزارو یکشب من پر از صدای تو بود

گریه هر شب من فقط برای تو بود

بهار من گذشته شاید

چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی
بهار من گذشته شاید
شکوفه ی جمال تو ، شکفته در خیال من
چرا نمی کنی نظر ، به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید
تو را چه حاجت نشانه من
تویی که پا نمی نهی به خانه من
چه بهتر آن که نشنوی ترانه من
نه قاصدی که از من آرد ، گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد ، گهی برای من پیامی
بهار من گذشته شاید
غمت چو کوهی به شانه ی من
ولی تو بی غم از غم شبانه ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه ی من
خدا تو را از من نگیرد ، ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم ، کنون که شمع بزم غیری
بهار من گذشته شاید

باز سحر اومد

خدایا هر که با من آشنا شد
نمی دونم چرا از من جدا شد
روز اول که اومد با وفا بود
وقتی نازش کشیدم بی وفا شد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
گلی دارم به گلزار زمونه
که در زیبایی و خوبی نشونه
بگوییدش نرنجونه دلم را
که آقم بدتر از باد خزونه
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
خدایا هر که با من آشنا شد
نمی دونم چرا از من جدا شد
روز اول که اومد با وفا بود
وقتی نازش کشیدم بی وفا شد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
گلی دارم به گلزار زمونه
که در زیبایی و خوبی نشونه
بگوییدش نرنجونه دلم را
که آقم بدتر از باد خزونه
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد
باز سحر اومد، آفتاب در اومد
با خنده ی گل، شب به سر اومد

سنگ قبر آرزو

آسمان چشم او آیینه کیست

آن که چون آیینه با من روبرو بود

درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد

سرنوشت این جدایی دست او بود

آه. . .

گریه مگن که سرنوشت

گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دلهای ما

با غم هم آشنا کرد

با غم هم آشنا کرد

چهره اش آیینه کیست

آن که با من روبرو بود

درد ونفرین بر سفر

این گناه از دست او بود

این گناه از دست او بود

ای شکسته خاطر من

روزگارت شادمان باد

ای درخت پر گل من

نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من

قصه سنگ و سبو بود

من گلی پژمرده بودم

گر تو را صد رنگ و بو بود

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

سنگ قبر آرزو بود

ای شکسته خاطر من

روزگارت شادمان باد

ای درخت پر گل من

نو بهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگِ قبر آرزو بود

خانه بر دوش

خانه بر دوش

آه ای صبا . . .

چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بر دوشم من
خانه بر دوش
من در پیش کو به کو افتادم
دل به عشقش دادم
حلقه در گوشم من
حلقه در گوش
گر در کویش برسی برسان
این پیام مرا
بی چراغ رویت
من ندارم دیگر
تاب این شبهای سرد و خاموش
هرگز هرگز باور نکنم
عهد و پیمان ما شد فراموش
ای جان من غرق سودای تو
بی تماشای تو
دل ندارد ذوق گفتگویی
بی جلوه ات آرزو بی حاصل
بی تو در باغ دل
خود نروید سرو آرزویی
شبها مرغ لب بسته منم
دل شکسته منم
تا سحر بیدارم
سر به زانو دارم
برنخیزد از من های و هویی
بی تو سیر گل را چه کنم
گل ندارد بی تو رنگ و بویی

خدایا امشب این می را حلالم کن حلالم کن

خرابی و خراباتی همه شب زنده دار امشب
همه عاشق همه مجنون
به مستی بیقرار امشب
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن

بیادش باده مینوشم
که با دردش هم آغوشم
به یک جرعه به صد جرعه
نشد دردش فراموشم
بگو ای مهربون ساقی
به اون نا مهربون یارم
به حق حرمت مستی
بیاد امشب به دیدارم
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
خدایا امشب این می را
حلالم کن حلالم کن

غریبی موند و تنهایی
از این غربت دلم تنگه
بیا ساقی پناهم ده
که سقف آسمون سنگه
مبادا ای رفیق امشب
نگیری ساغر از ساقی
نمیدونی چه کوتاهه
شب مستی و مشتاقی
خدایا درد عشق امشب
تو قلبم آشیون کرده
به می محتاج محتاجم
که می درمون هر درده
آآآ …..
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
خدایا امشب این می را
حلالم کن حلالم کن

بیادش باده مینوشم
که با دردش هم آغوشم
به یک جرعه به صد جرعه
نشد دردش فراموشم
بگو ای مهربون ساقی
به اون نا مهربون یارم
به حق حرمت مستی
بیاد امشب به دیدارم
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن
بیا ای سوته دل ساقی
به مستی بی ملالم کن
خدایا امشب این می را

حلالم کن حلالم کن

سوزد مرا

ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند

بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم

غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد

با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی

یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند

شبهای بی تو

شبهای رفتن تو، شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم، بی تو چه پاره پاره است

با هر نفس تو سینه، بغض تو توگلومه

با هر کی هر جا باشم، عکس تو روبرومه

آخ چقدر تنگه دلم، برای اون شبهامون

کاشکی اون عشق بشینه، دوباره تو دلهامون

چی میشه برگردی بازهم، به روزهای گذشته

هوای پاییزی چرا، تو عشق ما نشسته

سپردی عهدمونو، به دست باد و بارون

منو زدی به طوفان، خودت گرفتی آروم

قهر تو راهمو بسته، غم دلمو شکسته

تو این صدای خسته، یاد تو پینه بسته

غم دلمو شکسته

غروب باز دوباره، شب توی انتظاره

ابر تو نگاهم نشسته، خیال گریه داره

اسم تو فریادمه، درد تو صدام ترانه است

خنده آینه تلخ و، بی تو پر از بهانه است

وایسا دنیا

من دیگه خسته شدم بس که چشمام بارونیه پس دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه من دیگه بسه برام تحمل این همه غم بسه جنگ بی ثمر برای هر زیاد و کم وقتی فایده ای نداره غصه خوردن واسه چی واسه عشقای تو خالی ساده مُردن واسه چی نمیخوام چوب حراجی رو به قلبم بزنم نمیخوام گناه بی عشقی بیفته گردنم


میمیرم برات

میمیرم برات

نمیدونستی میمیرم بی تو بدون چشات

رفتی از برم

نمیدونستی که دلم بسته به ساز صدات

آرزومه که نمیدونستی که من میمیرم برات

آهنگ میمیرم برات از پویا یزدانی

میمیرم برات

نمی دونستی میمیرم بی تو بدون چشات

رفتی از برم

نمی دونستی که دلم بسته به ساز صدات

آرزومه که نمیدونستی که من میمیرم برات

آهنگ میمیرم برات از پویا یزدانی

نمیخوام بیای

نمیخوام میون تاریکی من تو حروم بشی

نمیخوام ازت

نمیخوام مثل یه شمع بسوزی برام تا تموم بشی

برو تا بزرگی می خوام فقط آرزوم بشی

آهنگ میمیرم برات از پویا یزدانی

عاشقم هنوز ،

نمیخواستی که بمونی و بسوزی به ساز دلم

گفتی من میرم

تو میخواستی بری تا فرداها ، گل خوشگلم

برو راهی نیست تا فردا ها از آب و گلم..

آهنگ میمیرم برات از پویا یزدانی

سفرت بخیر

اگه میری از اینجا تک و تنها ،تا یه شهر دور

برو که رفتن بدون ما می رسه به یه دنیا نور

سفرت بخیر

برو گر شکستی ز من می تونی دوباره بساز

از دلی شکسته، ناامید و خسته ، تو باز غرور..

آهنگ میمیرم برات از پویا یزدانی

نمیخوام بیای

نمیخوام میون تاریکی من تو حروم بشی

نمیخوام ازت

نمیخوام مثل یه شمع بسوزی برام تا تموم بشی

برو تا بزرگی می خوام فقط آرزوم بشی

بخدا دارم دق میکنم برات